نام باستاني خليج فارس
« خليج » يا « درياي فارس » ( پارس ) (1) نامي ديرينه در متون تاريخ و جغرافيايي، براي ناميدن خليجي است که در بستر جنوبي ايران قرار دارد. اين نام در متون گوناگوني چون لاتين، فرانسه، انگليسي و روسي به ترتيب چنين آمده است: لاتين
"Persian Golf",Golfe Persique" , "Sinus Persicus" "Persidskizaliv" همه ي اين نام ها در داشتن صورتي از واژه ي « پارس » مشترک اند.
به رغم اين پيشينيه ي غني و اصالت نام خليج فارس، با آغاز قرن بيستم، تلاش هايي براي تغيير نام خليج فارس به « خليج عربي » صورت گرفت. آغازگر اين تحريف تاريخي سِر چارلز بلگريو، (2) کارگزار دولت انگليس در خليج فارس از سال 1923 تا 1957، بود که در مجله ي صوت البحرين از نام مجعول و بي پيشينه ي خليج عربي استفاده کرد. او همچنين، در ادامه ي سياست منطقه اي خود، در کتابي که با نام The Pirate Coast, Bell ε Sons، در سال 1966 در لندن به چاپ رساند، چنين نوشت: « خليج فارس که تازيان آن را خليج عربي گويند [... ] ». بلگريو با اين کار، بار ديگر نام مجعولي را که خود ساخته بود، بر سر زبان ها انداخت ( بختياري اصل، ص 147 ).
در آن زمان، برخي از خوانندگان اين متون نيز ساده انگارانه از بلگريو پيروي کردند؛ بي توجه به آن که در تاريخ و جغرافياي قديم، خليج عربي ( رومي: Sinus Arabicus ) همان بحر احمر يا بحر قُلزُم، بوده است که به سبب شن هاي سرخ ساحلش آن را به يوناني Erithree، به لاتيني Mare Rubrum و به فارسي درياي سرخ مي گويند ( همان جا ).
اما تلاش هاي ايران ستيزان، چه در زمان استيلاي استعمار انگليس بر منطقه و چه در جهان امروز، راه به جايي نبرد؛ زيرا نام خليج فارس با پشتوانه تر و مستندتر از آن است که با مقالات و اظهارات غرض ورزانه ي بدانديشان دستخوش تغيير شود. به نظر مي رسد از حدود هزاره ي دوم پيش از ميلاد که قوم پارس ( يکي از سه قوم معروف آريايي: ماد و پارت و پارس ) به حوزه ي خليج فارس وارد شدند، نام خود را به اين ديار داده اند؛ نامي که تا امروز باقي مانده و در تمامي اسناد تاريخي معتبر است ( نفيسي، ص 90 ).
اما پيش از آريايي ها نيز اقوام متمدن باستان چون سومري ها، اکدي ها، آشوري ها، ايلامي ها و بابلي ها به خليج فارس توجه کرده اند. از آن ميان، پيش از همه، بابليان مطالعه ي جغرافياي خليج فارس را، به طور جدي، آغاز کردند. بابليان، از 2500 سال پيش در آثار خود، زمين را صفحه ي مسطحي توصيف مي کردند که آب شور ( خليج فارس )، که آشوريان آن را نارمَرتَو (3) ( رود تلخ ) مي ناميدند، آن را احاطه کرده است. اين نام، در حقيقت، قديمي ترين نامي است که به خليج فارس، اطلاق شده است ( مجتهد زاده، ص 15).
سند بعدي اي که درباره ي خليج فارس موجود است، از دوران داريوش يکم هخامنشي ( حکومت 522- 486 پ م ) است که، در آن، خليج فارس با نام « دِريَا تيه هَجا پارسَ آئي تَي » (4) ( به معناي دريايي که از پارس مي رود يا از سر مي گيرد ) خوانده شده است. او در کتيبه اش، که در تنگه ي سوئز بر جاي مانده، (5) از اين عنوان براي ناميدن خليج فارس استفاده کرده است ( مشکور، ص 3).
داريوش در بند سوم کتيبه ي داريوش شاه مي نويسد: « من پارسي هستم. از پارس مصر را گرفتم. فرمان کندي اين ترعه را دادم از رودخانه اي به نام نيل که در مصر جاري است تا دريايي که از پارس مي رود. پس از آن که اين ترعه کنده شد، چنان که من فرمان دادم و کشتي ها از مصر از وسط اين ترعه به سوي پارس روانه شدند، چنان که اراده ي من بود ». ( موسوي، ص 632 ).
با اين حال، از اين که هخامنشيان به واقع اين دريا را چه مي خواندند، اطلاعي در دست نيست و همچنان گمان مي رود که آنان نام پارس را بر اين دريا نهاده باشند؛ اما در مورد ساسانيان، که وارث تجربه ي سال ها دريانوردي سلسله هاي پيشين حاکم بر خليج فارس بودند، اطلاعات موثقي در دست است ( حسن، 1355، ص 81- 121 ) که اين دريا را درياي پارس مي خواندند ( مشکور، ص 3).
افزون بر اين، از روايات يونانيان، نزديک به زمان هخامنشيان، مشخص مي شود که اين دريا از گذشته هاي دور، « خليج فارس » يا "Sinus Persicus" نخستين بار در نقشه ي جهان آناکسيماندر (6) ( حدود 611- حدود 547 پ م )، رياضي دان و فيلسوف يوناني، شاگرد طالس مَلَطي، به صورت "Persikus Sinus" آمده است. پس از او، هِکاتيوس مَلَطي، (7) از علماي قديم يونان و ملقب به « پدر جغرافيا »، در سال 475 پ م، ذر نقشه ي ترسيمي اش از دنياي زمان خود، به خليج فارس يا درياي پارس اشاره کرده و از بحر احمر يا خليج عرب نيز نام برده است. ( نشأت، ص 20 ).
هرودوت، تاريخ نگار يوناني ( - 425 پ م )، اقيانوسي را که در جنوب غربي آسيا از درياي احمر تا دهانه ي هندوستان گسترده است، به خاطر رنگ درياي سرخ سواحل نزديک درياي احمر « اِريتروس »؛ (8) يعني درياي سرخ، خوانده است. هرودوت در کتاب تواريخ خود ( ج1، ص 256، بند 180 ) مي نويسد: « رودي که فرات نام دارد و از کشور ارمنستان سرچشمه مي گيرد، اين حصار را از ميان دو نيم کرده است. فرات رودي است بزرگ و عميق که با جرياني سريع به درياي اريتره مي ريزد. »
به اين ترتيب، بايد گفت که گويي هرودوت خليج فارس را به درستي نمي شناخته و از همان نام مبهم اريتره، که اعم از اقيانوس هند و بحر عمان و خليج فارس است، استفاده مي کرده است ( مشکور، ص 3- 4 ). هدايتي، مصحح کتاب تواريخ هرودوت، از اين پيش تر رفته و گفته است که « اريتره نامي است که يونانيان باستان براي ناميدن اقيانوس هند و درياهاي منشعب از آن به کار مي برده اند. به اين ترتيب، اريتره خليج فارس را نيز در بر مي گرفته است » ( هردوت، ج1، ص 256، پانوشت 1 )، اما اين نظر چندان پذيرفته نيست؛ زيرا نام خليج فارس از همين متون يوناني استخراج شده است. علت برداشتِ اشتباه هرودوت را مي توان در شناخت ناکافي او از خليج فارس جست. البته، در مقابل، برخي از تاريخ پژوهان بر اين باورند که منظور هرودوت از درياي اريتره همان خليج فارس است؛ زيرا او به خوبي از حضور نژاد او کسي يا اوژيان، که در خوزستان ساکن بوده اند، مطلع بوده است و، در نتيجه، هرودوت شناخت کافي از خليج فارس داشته است ( موسوي، ص 632 ). شايد هيچ گاه هدف هرودوت از ثبت نکردن نام خليج فارس و يا ميزان دانش او درباره ي منطقه مشخص نشود، اما آنچه به تحقيق بر ما مسلم شده، آگاهي يونانيان باستان بر هويت پارسي خليج فارس است، که شواهد فراواني بر اين مدعا نيز وجود دارد.
نمونه ي خوبي از آثار يوناني اي که نام خليج پارس در آن ها ضبط شده نقشه ي جهان اراتوستن، (9) متعلق به 220 پ م، است که از خليج فارس با نام مشهور و مصطلع "Sinus Persicus" و از درياي سرخ با نام "Sinus Arabicus" ياد کرده است ( سحاب، ص 14 ).
بطلميوس نيز، در قرن دوم پ م، در کتابي مربوط به علم جغرافيا از اين دريا با نام « خليج پارس » يا "Sinus es Pers" ياد کرده است. بطلميوس بحر احمر يا درياي سرخ را به زبان لاتيني "Arabicus Sinus" يعني خليج عربي، ناميده است ( نشأت، ص 16، 21 ).
استرابون، (10) جغرافي دان يوناني، در نيمه ي آخر قرن اول پ م، محل سکونت اعراب را منطقه اي ميان خليج عرب يا بحر احمر و خليج فارس ذکر کرده و کلوديوس پتوله مائوس (11) يا بطلميوس (12) معروف، درياي جنوب ايران را "Perikus Sinus" خوانده است ( مشکور، ص 12 ).
همچنين در نقشه ي جهان پومپوني ملا، (13) جغرافي دان قرن اول ميلادي، خليج فارس با همان نام "Sinus Persicus" نشان داده شده است ( سحاب، ص 24 ).
در کتاب هاي جغرافيايي لاتين، خليج فارس را با نام "Mare Persicum"؛ يعني « درياي پارس »، نيز آورده اند. به علاوه، کوين توس کورسيوس روفوس، (14) تاريخ نگار رومي در قرن اول ميلادي، اين دريا را "Aguarum Persico." يعني « آب گير پارس » نيز خوانده است ( همان جا ).
فِلاويوس آريانوس، (15) تاريخ نگار يوناني در قرن دوم ميلادي، نيز در کتابي که با نام آناباسيس، درباره ي سفرهاي جنگي اسکندر نگاشته، ضمن شرح دريانوردي نئارخوس، (16) نام اين خليج را "Persikonkaitas"، به معناي خليج فارس، بيان کرده است ( مشکور، ص 4 ).
پينوشتها:
1.برخي از تاريخ نگاران و جغرافي نويسان قديم از نام درياي پارس به جاي خليج فارس استفاده کرده اند ( نشأت، ص 16 ).
2. Sir Charles Belgrave.
3. Nar Marratu.
4. Drayā Tya hachā Pārsa āity.
5. اين سنگ نوشته، که به سال هاي 515 تا 518 ق م تعلق دارد، بر روي سنگ خاراي قرمزي نوشته شده و در تُل المَسخوتَب ( Maskutab ) مصر به دست آمده است ( سحاب، ص4 ).
6. Anaximander.
7. Hecatalios of Miletos.
8. Erithree.
9. Eratosthenes.
10. Strabon.
11. Claudius Ptolemaeus.
12. Ptolemy.
13. Pompeonius Mella.
14. Quintus Curtius Rufus.
15. Flavius Arrianus.
16. Nearchus يکي از دريا سالاران اسکندر که به امر اسکندر مأموريت يافته بود از رود سند به درياي عمان و خليج فارس بگذرد و به دهانه ي فرات داخل شود ( ويلسون، ص 18 ).
ولايتي، علي اکبر، (1391)، خليج فارس پيش از ظهور اسلام، تهران: نشر اميرکبير، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}